شهید حسین محرابی
هر خانمی كه چادر به سر كند و عفت ورزد، و هر جوانی كه نماز اول وقت را در حد توان شروع كند، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین (ع) خواهم كرد و او را دعا می كنم
آغاز: 1356
پرواز : 1395
شهید حسین محرابی در سال56 در شهر نیشابور متولد شد و پس از حضور داعش در سوریه برای دفاع از حرم حضرتزینب (س) و مقابله با نیروهای تكفیری داعش تصمیم گرفت عازم این كشور شود. ابتدا برای رفتن به سوریه از طریق تیپ فاطمیون ثبتنام كرد، اما از آنجاییكه این تیپ فقط مدافعان حرم افغانستانی را برای دفاع اعزام میكند او موفق به رفتن نشد. او از تصمیمش دست برنداشت و با تلاشهای بسیار در نهایت به لبنان رفته و از طریق حزبا... لبنان به سوریه اعزام شد. گرچه باز هم موفق به شركت در عملیات دفاع از حرم نشد، اما تلاشهایش بینتیجه نماند و یك ماه پس از بازگشتش از طریق لشكر فاطمیون به سوریه اعزام و با نام جهادی «سیدحسین» در عملیات حاضر شد. سرانجام در آذرماه سال95 در منطقه حلب سوریه به شهادت رسید
دوران خدمت را در پرندك تهران به عنوان تكاور گذراند. برای اولین بار كه به زیارت امام حسین (ع) رفت، عقایدش محكمتر شد و جرقه اولیه جهاد در این سفر زده شد و بعد از آن بینهایت عاشق بیبی رقیه (س) شد و هر كدام از خواهران و برادران را هم به شیوه خودشان با این راه آشنا كرد
آدم پیگیری بود. كار خود را همیشه تا انتها پیش میبرد و با توجه به ارادتی كه به ائمه (ع) داشت برای شهادت دست به دامن تمام ائمه (ع) شد و دست از طلب برنداشت. بعد از آخرین باری كه به زیارت امام رضا (ع) رفت، خیالش راحت بود كه حاجتش را از امام رضا (ع) گرفته است و دقیقاً روز شهادت امام رضا (ع) هم به شهادت رسید
بعد از شهادت شهید محرابی از او یك عكس خندان منتشر شد و به همین خاطر به «شهید خندان مشهدیها» معروف است و چون روز شهادت آقا علی بن موسیالرضا (ع) به شهادت رسید، ملقب به «شهید امام رضایی (ع)» شد
چند روز قبل از شهادت شهید محرابی زمزمههایی میان همرزمان شهید محرابی پیچیده بود كه: حسین بوی شهادت میدهد. دقیقاً همان روزها هم حسین به شدت بیقرار بود. آنطور كه همرزمان شهید روایت كردهاند، روز عملیات نام كسانی را كه قرار بوده است در عملیات شركت كنند میخوانند، اما اسم شهید محرابی در فهرست نبود به همین خاطر حسین برای گرفتن رضایت فرمانده محور پیش او میرود؛ اما فرمانده محور با حضور او در این عملیات مخالفت میكند
هنگامی كه شهید محرابی اصرار را بیفایده میبیند به فرمانده محور میگوید: من بچه مشهد هستم؛ اگر من را به این عملیات نبرید به محض برگشتن به حرم امام رضا (ع) میروم و از شما پیش ایشان شكایت میكنم
در این هنگام وقتی كه فرمانده محور صحبتهای شهید محرابی را میشنود، به وی اجازه شركت در عملیات را میدهد. در همین لحظات یكی از همرزمانشان به بقیه مدافعان حرم میگوید: همه ما از مشهد آمدهایم. فردا شهادت امام رضا (ع) است و خوش به حال كسی كه فردا شهید شود. هنوز حرف این مدافع حرم تمام نشده بود كه شهید محرابی به همرزمانش گفت: كسی كه میگویی شهید میشود، من هستم
یكی از همرزمان شهید درمورد نحوه شهادت شهید محرابی اینگونه تعریف میكند: شهید محرابی روی پشت بام یكی از ساختمانها پشت من ایستاده بود كه ناگهان صدایی را از پشت سرم شنیدم. به محض اینكه برگشتم، حسین روی زمین افتاده بود. خونریزی او به شدت زیاد بود. دوباره برگشتم و مشغول تیراندازی به سمت داعشیها شدم و مجدد به حسین نگاه كردم. در حالت سجده بود و آخرین كلمهای كه گفت: «یا اباالفضل (ع)» بود. تیر دقیقاً به قلب شهید خورده بود.
وصیت شهید محرابی : با دلی آرام و قلبی مطمئن از آنچه انجام می دهم (جهاد) از حضور شما عزیزان مرخص می شوم؛ باشد كه این فرزند و برادر كوچك و خطاكار خود را ببخشید و حلال كنید. هر خانمی كه چادر به سر كند و عفت ورزد، و هر جوانی كه نماز اول وقت را در حد توان شروع كند، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین (ع) خواهم كرد و او را دعا می كنم؛ باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالی قرار گیرد.
فرزندانم
زینب و فاطمه، باحیا و حجاب مرا یاری كنید؛ بدانید كه حیا از حجاب كمتر نیست
و فرزند كوچكم محمد مهیار
تو نذر مولایم، مولای تنهایم حضرت صاحبالزمان (عج) هستی، خودت را برای یاری امامت آماده كن و بدان كه مولایمان بهزودی تشریف میآورند؛ انشاء الله با پاكی و نمازت، باحیا و نجابتت ایشان را یاری كن؛ گوشبهفرمان امام خامنهای داشته باش
روایتی شنیدنی در باره ی شهید مدافع حرم ، حسین محرابی را از اینجا گوش كنید :
فایل صوتی برنامه پلاك هشت پخش شده از رادیو ایران
شنیدن این پادكست را به دوستان خود توصیه كنید!