شهید حسین نادری
تدبیر ، شجاعت و قدرت بالای تصمیم گیری در كنار اخلاص از حسین نادری رزمنده ای كار بلد ساخته بود
حسین نادری بیست و پنجم فروردین 1347 در سیرجان متولد شد. شهید نادری در سن 18 سالگی به سمت فرمانده گردان 416 عاشورا لشكر 41 ثارالله رسید .جوانترین فرمانده گردان نیروی زمینی سپاه بود. وی در دوم مرداد 1367 در بیت المقدس هفت به شهادت رسید.
اهل ایمان ساده حرف می زنند ولی حرفشان عمیق است.اهل ایمان در حرفهایشان اهل تذكر و تكرار و تذكرند.تمام حرفهای شهید حسین نادری برای امروز است .حرف های ساده خیلی ساده اما مهم خیلی مهم.
قسمتی از متن وصیتنامه شهید :
سپاس و ستایش محضر بارگاه باعظمت ایزد منان و خدای قهار. او كه نامش كلید تمام مشكلات و ذكرش آرام بخش قلبهای متشنج انسانها میباشد و سپاس و درود بر پیامبران از آدم تا خاتمالنبیین كامل كننده دین حضرت محمد (ص) پیامبر اسلام او كه مشعل دار هدایت و نبوت و چراغ راه گمشدگان گیتی بوده و هست.
سلام و درود بر علی (ع) امیرمومنان پیشوای شیعیان و امامان بعد از آن و سلام و درود بر امام زمان (عج) منجی عالم بشریت و نجات دهنده ستمدیدگان گیتی و درود و سلام بر امام كبیرمان نجات دهنده ایرانیان در بند و مظلوم و درود و سلام بر شهیدانی كه با نثار جان خود خون خویش را اهدا كردند تا كه این نهضت پایدار ماند و سلام بر پدر و مادر این غیورمردان كه جوانان خود را با عشقی وصفناپذیر به قتلگاه فرستادند و درود بر شما ملت حزب الله مردم همیشه در صحنه و با ایمان.
سلام بر شما ای پدر و مادر بزرگوار و گرامیم و بر شما ای مادر مهربانم ای كه برای بزرگ كردن من از جان خود مایه گذاشتی.
سلام بر شما برادرانم قاسم – عباس – حمید و خواهرعزیزم مریم.
پدر جان ای كه برای بزرگ كردن من سختیها و مشقتهای فراوان كشیدی شما كه در شبهای سرد زمستان مرا به طبیب میرساندی.
پدر مهربانم نمیتوانم از زحمات شما كه برای من كشیدی چیزی بر زبان آورم و آن را بر روی كاغذ نویسم چه گویم كه هر چه گویم در وصف شما كم گفتهام.
و ای مادر جان، عاجز از آنم كه زحمات طاقت فرسای شما را بازگو كنم چه شبهای كه تا صبح بر بالینم نشستی و چه سالهایی كه با رنج فراوان گذراندی تا مرا بزرگ كنی و حال كه خود را در این موقعیت میبینم واقعا قدر شما را میدانم و ممكن است شما مایل نبودید كه من به جبهه بروم كه البته به شما حق میدهم چون كه حب مادری جلوی وظیفهای را كه در برابر خدا وند و در قبال خون شهدا دارید میگیرد ولی مادر جان این راهی كه من انتخاب كردم حق بوده و هست .و ای برادر بزرگم ای مایه افتخارم و ای تاج سرم ای كه در گرفتاریها میتوانستم به داشتن شما افتخار كنم و شما را مشكلگشای كار بدانم و بدانم كه همواره پشت و پناهی خواهم داشت و ای عباس جان برادر كوچكم ای عزیز من و ای زحمت كش خستگی ناپذیر و ای مریم خواهر مهربانم و حمید جان برادر كوچك و شیرین زبانم از شما به خاطر تمامی زحمات و مشقاتی كه در طول زندگی برای من كشیدهاید تشكر می كنم .
پدر جان انسان از خاك است و باید بر خاك برود و روزی میآید و روز دیگری می رود حیات جاودانی مخصوص ذات خداوندی است و مرگ برای همگان حق است ولی مرگ نیز زشت و زیبا دارد هم انسان میتواند در بستر بمیرد و هم میتواند در میدان رزم هم میتواند كفن سفید پارچهای را برای خود برگزیند و هم میتواند جامه سرخ خونی و لباس سربازی آقا و مولایمان مهدی (عج) را حال اگر این را جلوی شما بگذارند ، شما كدام را انتخاب میكنید؟
-
بارها گفته بود می خواهد دكتر شود ولی وقتی جنگ شروع شد، به منطقه رفت و ماندگار شد. پدر وقتی از رفتن پسرش به جبهه مطلع شد ، رو به او گفت: تو كه می خواستی دكتر بشی، حالا چرا رفتی جبهه و درست را رها كردی؟ لبخندی زد و با هوشمندی تمام چنین پاسخ داد: جبهه خودش دانشگاه است بابا از دكتر شدن هم بهتره.
صدای پدر شهید: فرزندی بود كه از بچگی اش واقعا با ایمان ، با خدا و با عبادت بود.از شن 15 سالگی كه فهمید جنگی هست و جبهه ای هست و عاشق خدا و دین بود و ما نمی فهمیدیم این چه كاره بود اصلا پزشك بود؟یك وقت می آمد اینجا دیداری تازه كنه
جثه بزرگی نداشت و اتفاقا از بقیه نیروها خیلی كوچكتر بود ، اما در اراده و پشتكار بسیار بزرگ و محكم بود. تدبیر ، شجاعت و قدرت بالای تصمیم گیری در كنار اخلاص از حسین نادری رزمنده ای كار بلد ساخته بود كه به سرعت توانست سمت هایی چون جانشینی گردان ضد زره ، فرماندهی گردان ضد زره و جانشینی عملیات تیپ ادوات را تجربه كنه
روایتی شنیدنی در باره ی شهید دفاع مقدس ، حسین نادری را از اینجا گوش كنید :
فایل صوتی برنامه پلاك هشت پخش شده از رادیو ایران
شنیدن این پادكست را به دوستان خود توصیه كنید!