شهید محمد اینانلو
از ته دل معتقد بود كه سرباز امام زمان(عج) ، همیشه باید به لحاظ جسمانی آماده باشد.
آغاز : 1367
پرواز:1394
محمد اینانلو متولد 18 فروردین 1367 در قزوین، شهید حرم است.
شهید محمد اینانلو دانشجوی رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی كرج بود. او چندی پیش برای دفاع از حریم اهلبیت عصمت و طهارت (ع) داوطلبانه راهی سوریه شد و طی عملیات مستشاری توسط تروریستهای تكفیری به شهادت رسید. از او یك فرزند دختر به نام حلما به یادگار مانده است. شهادت او به تازگی تأیید شده است و پیكر مطهرش همچنان مفقود است. محمد اینانلو برنامهریزی خوبی برای زندگی اش كرده بود. اسب سواری ، شنا و كوهنوردی میكرد. او از ته دل معتقد بود كه سرباز امام زمان(عج) ، همیشه باید به لحاظ جسمانی آماده باشد. محمد معتقد بود ، انسان هركاری كه میكند باید به نحو احسن انجام دهد. او بدون حقوق از محل كارش مرخصی گرفت و به سوریه اعزام شد ، خوشرویی و مهمان دوستی از ویژگیهای بارز شهید محمد اینانلو به شمار میرود.
میان اینهمه دغدغه بر سر جاه و مقام، كسانی هم هستند كه نامشان را در گمنامی می یابند. شهید «بی نشان» شهر ما «محمد اینانلو» كه در هیجدهم فروردین ماه 1367، چشم به هستی گشود، از جمله عاشقان ولایتی بود كه به بانوی بی مزارمان اقتدا كرد و برای دفاع از حریم آل الله در سوریه در بیست و یكم دیماه 1394، جام شهادت را نوشید و جاویدالاثر شد
پدرش می گوید:
كلاس چهارم بود كه از من خواست به مدرسه برم می دونستم كه اشتباه مرتكب نشده زنگ تفریح به دفتر رفتیم مدیرش گفت همیشه برام سوال بوده پدر و مادر این بچه كی ان كه همیشه این بچه اینقدر آروم تو همون سالها قرآن مدرسه رو محمد می خوند . بارها از من می پرسید كه شب عملیات رزمنده ها چه حال و هوایی دارن. همیشه می گفت دعا كن شهید بشم. گفتم یعنی دعا كنم جنگ بشه تا شهید بشی
مادرش می گوید:
اون موقع كه 13 ساله بود عضو بسیج بود وقتی كه ایشون رو می برن اردو از مصاحبه می كنند كه محمد آرزوت چیه؟ و ایشون جواب داد كه شهادت آرزوی من است و من دوست دارم شهید بشم
پدرش می گوید:
من حدود 28 سال كه سر كار می رم به هر حال بیرون می ریم كفش خاكی می شه كثیف می شه من تابحال كفشم رو واكس نزدم روزی كه ایشون رفت متوجه شدم یعنی چی ایشون كه هر روز پا میشد اول كفش های منو واكس میزد بعد می رفت سراغ كارهای دیگش و هیچ وقت كثیفی كفشم رو احساس نكردم
صحبتهای خود شهید:
این سفره ما اینم داش ممد رفته چایی اورده چه سفره خوبیه سفره مشتیه دیگه چفیه لنگ حموم چفیه سفره نون چفیه دو تا خرما به مارسید كلا منطقه نظامی هستیم منطقه حلبی
لیسانسش گرفته و سركار می رفت در عین حال مسئول حوزه بسیج هم بود خونوادشو داشت اما به ما هم تو كارها كمك می كرد یك روز در میون به پدربزرگ و مادر بزرگش سرمیزد تو قواصی و شنا ماهر بود یه اسبم برای خودش داشت اسب سواری می كرد اعتقاد داشت سرباز امام زمان باید از جهت جسمانی همیشه آماده باشه.
روزهای آخر زندگی به همرزمش گفته بود از همه حتی از دخترم هلما هم دل كندم وقتی كه كوچك بود و تازه زبون باز كرده بود بهش می گفتم دوست داری از كسی نترسی دلی كه از خدا بترسه از هیچ كس نمی ترسه خدا همیشه یاور توعه خدا حتی تو رو بیشتر از من دوست داره .
نامه شهید به همسرش :
به نام خدا دار و ندار من هلما و مامان مهربونش الان كه دارم این نامه رو می نویسم یك روز قبل از اعزام من هستش و می دونم كه در سالروز خانوم دریادل و مهربونم همچنین دخترعزیزتر از جانم كنارتون نیستم خواستم قبل از رفتن هدیه هامو بخرم و كسی روز تولدتون بهتون بده اما نازنینم مثل همیشه شرمندتون شدم و خودم هم ناراحتم انشاله كه مثل گذشته كم لطفی هامو به روم نیوردی این دفعه هم گذشت كنی انشالله برگشتم جبران می كنم انصافا هدیه نگرفتن من نه بخاطر تنبلیه خداشاهده پولش نداشتم ولی تو روح این نامه پر از عشق و محبت من به شماست. قول می دم حرم بی بی سه ساله كه رفتم دعاتون كنم دعا می كنم دخترم هم مثل مادرش بشه یادتون باشه كار من از شما سخت تره منظورم تحمل خودم از دوری شما رو می گم. چون شما چشم انتظار و دلتنگ یك نفر هستید و من دلتنگ دو نفر. انشالله می بینمتون. تولدت مبارك
تو دوران نامزدی وقتی به مهمونی دعوت می شدیم ایشون من رو به دلایل كار جهادی یا مسائل فرهنگی و اردوهای آموزشی همراهی نمی كرد. دلخور می شدم و بهش اعتراض می كردم كه محمد الان كه جنگ نیست تهدیدی نیست این همه آموزش برای چیه محمد با لبخند جواب می داد سرباز امام زمان باید همیشه حاضر و آماده باشه تا وقتی صدای هل من ناصر من ینصرنی امامش رو شنید لبیك بگه
روایتی شنیدنی در باره ی شهید مدافع حرم ، محمد اینانلو را از اینجا گوش كنید :
فایل صوتی برنامه پلاك هشت پخش شده از رادیو ایران
شنیدن این پادكست را به دوستان خود توصیه كنید!