شهید مهدی نوروزی

شیر سامرا لقبی است كه عراقی ها به مهدی نوروزی دادند.مادرش می گوید: این لقب به این علت است كه بسیاری از رزمنده ها را از محاصره دشمن خارج كرد و خط شكن بود.

شهید مهدی نوروزی در 15 خرداد 1361 مصادف با نیمه شعبان به دنیا آمد. چندین مرتبه جهت مبارزه با وهابیت تكفیری به عراق اعزام شد و هنگامی‌كه فرماندهان سپاه قدس نبوغ نظامی و شجاعت كم‌نظیر او را دیدند، به‌عنوان فرمانده چند عملیات انتخابش كردند كه هیچ‌كدام با شكست مواجه نشد و در آخر به‌عنوان فرمانده عملیات ویژه سامرا منصوب شد و در همین مقام به فیض شهادت نائل آمد.


صدای شهید:
سامرا را منفجر كردند ، خواستند دوباره به سامرا حمله كنند
دارم می رم پیش امام هادی، دلت برام تنگ می شه، یادت می كنم، دوستت دارم.

امروز یازدهم فروردین 93 است امروز محمد هادی ما نوزده روزه است. جان بابایی، هدیه خدایی.
صدای همسر شهید: امروز دوم مرداد ماهه، سلام مامانی چشمت روشن بابا اومده..
صدا ی خود شهید: انشاالله كه ما یك روز شهید می شیم و محمد هادی یار امام حسین (ع) می شه....
-
شیر سامرا لقبی است كه عراقی ها به مهدی نوروزی دادند.مادرش می گه: این لقب به این علت است كه بسیاری از رزمنده ها را از محاصره دشمن خارج كرد و خط شكن بود.
صدای همسر شهید:
نگاه من كرد ، صداشو آرام كرد و گفت: لعنت به این داعشی ها ، مگه من دوست ندارم سر زندگی م باشم ، مگه من دوست ندارم پیش خانواده ام باشم ، اما تو راضی می شی از اینكه حالا زن و بچه شیعیان را به اسارت ببرند بعد تو راحت سر زندگیت باشی.بعد حالا لحظه آخر كه از هم دور شدیم ،ایشان ما را آورد مرز مهران خودش رفت وقتی كه از ماشین پیاده شد من و آقا مهدی اولین نفری بودیم كه از ماشین پیاده شدیم، بعد بودند برادرهای ایشان ، دو تا از دوستانش بودند گفتند كه این آخرین آغوشی هست كه آقا مهدی..دوباره به خودم گفتم كه نه این شیطان است كه دارد اذیت می كند می خواد تو خوب خداحافظی نكنی.
ویژگی خاصی كه آقا مهدی نوروزی از دوران كودكی داشت ، نترس بودن و شجاعتش بود.توی زندگی چند تا خط قرمز داشت:یكی از آن خط قرمزها پدر و مادرش بودند.بیش از حد به مادر و پدرش احترام می گذاشت.سال ها پدر جانبازش را خودش تر و خشك می كرد.و تمام كارهای شخصی آن را بر عهده گرفته بود.انس عجیبی با اهل بیت داشت. با وجودی كه مشغله زیاد داشت اما زیارت حرم اهل بیت و توسل به آنها را همیشه در الویت برنامه هایش بود.
صدای همسر شهید:
یه وقت هایی بحث تكلیف می شد من به آقا مهدی می گفتم: شما در تهران بهت نیازمندترند تا عراق ، بعد به من می گفت: ببین هر جا كه من موضعم به تكلیف است.هر جایی كه لازم باشد.حتی یك وقتی می آیند می گویند كه شهر نیاز به سوپور داره ، نیاز به نظافتچی داره، من می یام و خیابان ها را تمیز می كنم.آن چیزی كه نظام بهش نیاز داره. یك وقت می بینی حضور یك معلم پای تخته سیاهه.

برنامه پلاك هشت پخش شده از رادیو ایران
شنیدن این پادكست را به دوستان خود توصیه كنید!

1402/07/02
|
19:52
دسترسی سریع