شهید غلامرضا چاغروند
دستم را بگیر همه رسولان با خود معجزه ای می آوردند
او در سال 59 با هلی كوپتر به دل دشمن زد و دشمن او را محاصره
كرد و سرش را از تنش جدا كرد. او در مقابل توهین و ارزش های
انقالب دشمنان تسلیم نشد. عاشقانه و عامدانه به روی شهادت
آغوش باز كرد. دشمن بهش گفت اهانت كن و بین اسرا برو اما این
كار را نكرد. او در یك خانواده اصیل و نجیب و متدین پرورش
یافته بود.
او در سال 53 به استخدام هوانیروز در آمد و پس از آموزش زبان
انگلیسی دوره های مختلف نطامی را در تهران و مركز آموزش
هوانیروز اصفهان با درجه ستوان سومی ترخیص شد. دررسال
1355به علت درگیری با رئیس شهربانی اصفهان مدت یكماه در
بازداشتگاه ارتش محبوس شد. در سال 57 همراه با انقالبیون در
راهپیمایی ها شركت می كرد. بعد از انقالب در سال 58 همزمان با
شورش گروهك های معاند در كردستان به پایگاه هوانیروز
كرمانشاه منتقل شد و در عملیات های مختلفی به مبارزه و درگیری
با انها پرداخت.
_____________________________________________
ما تابستان ها تعطیل می شدیم می رفتیم اصفهان. آن زمان
دانشجو بود و دوره خلبانی را در اصفهان می گذروند و 3 ماه
تعطیلی ما مرتب در خانه كوچك دانشجویی غالمرضا بودیم ولیكن
نهایت عزت و احترام نسیت به پدر و مادر و برادر خواهر داشت.
حقوق دانشجویی كه میگرفت از آن برای ما سوغاتی می گرفت و
در زمان جدا شدن خودش می امد و ما را به خرم آباد می
فرستاد.بعد از یك ماهی گفتند غالمرضا مفقوداالثر است به محض
این خبر ، یكدفعه شایعه شد كه پناهنده شده. خدایا مگه امكان
داره غالمرضا همچین كاری بكنه؟
خانواده شهید
_____________________________________________
او سال 58 ازدواج كرد و تا 30 شهریور سال 59 در كردستان خدمت
كرد. بعد از آن با حمله عراق به كشورمان به جبهه ایالم اعزام سد و
در آنجا مشغول به خدمت شد. آخرین ماموریت غالمرضا در 12
مهرماه 59 انجام گرفت. در آن روز عازم ماموریت به ماموریت
دهلران شدند و كسی از آنها اطالعی نداشت تا اینكه خبر مصاحبه
چند نفر از سرنشینان بالگرد از رادیو عراق دهان به دهان چرخید و
اقوام خلبان به كمیته هلال احمر مراجعه كردند اما خبری از آنها نبود