سرلشگر شهید حسن آبشناسان
اهالی دشت عباس لقب «شیر صحرا» را به این چریك فرمانده داده بودند.رادیو عراق هم كم كم با همین لقب از او یاد می كرد.
شهید سرلشگر حسن آبشناسان در اردیبهشت 1315 خورشیدی در خانوادهای مذهبی و در یكی از محله های تهران چشم به جهان گشود. او پس از اخذ مدرك متوسطه به دانشكده افسری راه یافت و با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل شد.
سرانجام روح بزرگ و الهی حسن آبشناسان پس از سال ها مجاهدت ،روز هشتم مهر 1364 در عملیات قادر و در منطقه سرسول كلاشین شمال عراق با تركش توپ به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
-
شهید حسن آبشناسان قبل از اینكه یك فرمانده توانا یك چریك بی نظیر در برنامه ریزی، اجرا و طراحی نقشه های جنگی بود،از نظر شخصیتی فرد مهمی به حساب می یاد.نظامی بود اما روحیه لطیفی داشت،میراث مادی اش حدود4هزار جلد كتاب بود،و انبوهی یادداشت.
شهید آبشناسان به پسرش گفته بود:پسرم من برای تو پول، ملك،و فرش به ارث نگذاشته ام.من در زندگی به دنبال بهتر كردن منزل و وسایل زندگی یا پس انداز پول هایم در بانك نبوده ام.من در زندگی به دنبال ساختن شخصیت خودم بوده ام، به دنبال شكل گرفتن نگاه و دیدگاهم به دنیا و مسائل جاری در آن.
امیدوارم آنچه نسبت به من در دین و اعتقادات و حس بندگی و تسلیم در مورد پروردگارم محقق شده، برای شما هم توشه ای باشد و چراغ راهی.
_
شهید آبشناسان توی محله نازی آباد تهران متولد شد.
امیر سرلشگر حسن آبشناسان نوزدهمین روز اردیبهشت در محله نازی آباد تهران به دنیا آمد.
در اول مهر 1336 بعد از گذراندن دوره دبیرستان وارد دانشگاه افسری امام علی شد.حسن در سال 1339با درجه ستوان دومی دانش آموخته شد،اودوره مقدماتی افسری را در سال1340به پایان رساند.به دنبال آن در شهرهای دور افتاده ایران به كار گرفته شد و با همه دشواری های آن زمان دست و پنجه نرم كرد.
صحبتهای همسر شهید آبشناسان را می شنوید:
درجه گرفته بود و ستوان دوم شده بود،آمد خانه ما و گفت: می خواهم به همتون شیرینی بدهم
ما رفتیم فیلم اسپارتاكوس با پدرم و با حسن
رفتیم و اصلا هیچ وقت به هم ابراز نكرده بودیم در مورد عشق و علاقه ای كه به هم داریم.ولی آنجا یك گردنبندی خیلی هم معمولی نه طلا نه چیزی گردنبند بیضی شكل بود آن را داد به من و گفت: من این را می دم به كسی كه توی دنیا از هر كسی برام عزیزتره.
شهید آبشناسان با آغاز جنگ به منطقه جنوب اعزام شد و در ستاد جنگ های نا منظم شروع به فعالیت كرد.و تو همان روزهای اول جنگ توانست اولین گروه اسرای بعثی را روانه اردوگاه بكند .این مرد با تجربه توانست با آوردن موتور سوارها به میدان جنگ به پشت جبهه دشمن دست پیدا كند.او برای نفوذ به پشت جبهه نیروهای عراقی از افراد بومی دوره دیده مسلط به زبان عربی استفاده كردو با كمك آن ها اطلاعات ارزشمندی را از وضعیت نیروهای بعثی بدست آورد.
اهالی دشت عباس لقب «شیر صحرا» را به این چریك فرمانده داده بودند.رادیو عراق هم كم كم با همین لقب از او یاد می كرد.
وقتی كمی از آغاز تهاجم بعثی ها به ایران گذشت و جنگ یه حالت كلاسیك و رسمی به خودش گرفت ، و نیروهای ایران در مقابل اسیرها صف آرایی كردند ، حسن آبشناسان به فرماندهی مقر حمزه سیدالشهدا منصوب شد و توانست با تلفیق نیروهای ارتش و سپاه ،و عقد پیوند برادری بین خودش و محمد بروجردی كه بی نهایت به شخصیتش عشق می ورزید ، پیروزی های بزرگی در منطقه كردستان ، به دست بیاره.آخرین مسئولیتش فرماندهی لشگر 28 نیروهای مخصوص بود كه حدود 4 سال طول كشید.
خاطره همرزم شهید :
حسن كلاه سبز نبود در واقع كلاه قرمز بود.كلاه قرمز یعنی تكاور كوهستانو رنجر و نیروهایی هستند كه توی شب توی چریكی در شب ، چریكی توی شهر ، چریكی توی دریا ، صحرا ، حتی جنگل همه این دوره ها را دیدند .سال 1355- 1356 یك مسابقات ارتش هایی بود توی انگلستان كه ارتش ایران ، یعنی كمیته تكاور كه ایشان فرمانده ش بود، با درجه سرگردی ، ایشان نفر اول ارتش های جهان بود. پنتگاون دوم شده بود.
مردم دشت عباس باز به او لقب «شیر صحرا » داده بودند .این لقب برای او چنان با مصما بود كه رادیوهای دشمن هم با این لقب از او نام می بردند.
گفتند وی توانایی چیره كننده ای در فنون نظامی داشت مردی با مولفه های مثال زدنی و برخاسته از ژرفای زندگی اجتماعی مردم ستم كشیده همین دیار .فرمانده نظامی كه دانش و توان انسانی اش رشك بر انگیز بود.كسی كه صدام حسین برای سرش جایزه تعیین كرده بود.و عراقی ها هراس داشتند به دشت عباس باز بیاییند .جایی كه آبشناسان گروه كموندو های او آنجا بودند.
حسن آبشناسان فرمانده نیروهای مخصوص ارتش ، كلاه سبزها ، اوایل جنگ با یك گروه هشت نفره چریك كاری كرد كه در رادیو عراق اعلام شد یك لشگر از نیروهای ایرانی در دشت عباس مستقرند.
همرزم :
وقتی كه از مناطق می آمدند عقب ویا مین گذاری می كردند و یا مثلا بر فرض مثال كارهای كه بایستی می كردند ، انجام می دادند می دیدیم كه دوستانشون یا كسانی كه در همان گروه بودند ، می گفتند: فرادش در رادیو عراق می گفته یك لشگر ایرانی حمله كرده با چهار پنج نفر چنان پوشش آتش می دادند و چنان كار می كردند كه فكر می كردند یك لشگر ایرانی به آنها حمله كرده .
روایتی شنیدنی در باره ی شهید دفاع مقدس ، شهید سرلشگر حسن آبشناسان را از اینجا گوش كنید :
فایل صوتی برنامه پلاك هشت پخش شده از رادیو ایران
شنیدن این پادكست را به دوستان خود توصیه كنید!