شهید مسعود علی محمدی

از زمانی كه من با ایشان آشنا شدم و دیدم كه چقدر به كارهای علمی و تحقیقاتی اهمیت می دادند و بسیار علاقه وافری به رشته فیزیك داشت. یعنی من همیشه می گفتم من اگر هوویی دارم آن فیزیك است.

آغاز 1338
پرواز 1388
_
جلسه اول سال تحصیلی زنگ اول درس اول. دبیر فیزیك وارد كلاس شد و جدول مندلیف را باز كرد و گفت به اینها می گویند گازهای بی اثر. گفتیم چه ربطی به فیزیك داره؟ گفت عرض می كنم. بعد جدول را جمع كرد و یك خط روی تخته كشید. گفت این چیه؟ گفتیم خط. ولی چه ربطی به فیزیك داره؟ گفت عرض می كنم. بعد با دستش جاهایی كه خط كشیده بود را پاك كرد. حالا خط تبدیل به نقطه چین شده بود. بعد گفت بچه ها خطی وجود نداره در واقع ارتباط عاشقانه این نقاط با هم است كه خط را می سازد. ما اون نقاط عاشقانه را نمی بینیم فقط خط را می بینیم. بچه ها هندسه از ارتباط عاشقانه نقاط بوجود آمد و هر اثباتی در هندسه و مثلثات در واقع اثبات عشق بین نقطه ها است. بچه ها گازهای بی اثر در لابه آخر تركیب پذیرند بی اثر بودن در گاز نیست در عشق است. هر كی در عشق بی اثر باشد تركیب نمی شود. بچه ها فیزیك عاشقانه ترین درس جهان است. بیایید با هم عاشقانه فیزیك را یاد بگیریم‌. گفت بچه ها اولین دكتری فیزیك در ایران دكتر مسعود علیمحدی است.
دكتر مسعود علیمحوی در سال 1388 ترور شد..
_
مسعود هیچ وصیت نامه ای نداشت اصلا فكر نمی كرد كه این سرنوشت اینطوری شهادت را برایش رقم بزند. مسعود سرشار از امید به زندگی بود. خیلی منطم بود. هر روز بین ساعت 3 تا 4 بعدازظهر به خانه می آمد و تا آخر شب كار می كرد. هر بار بیدار می شدم می دیدم كار می كنه و بیداره‌. باور كنید هر بار به اتاق كارش می روم و چشمم به كتاب هایش می افتد كتاب هایی كه داره خاك می خوره حالم خیلی بد می شه اصلا طاقت ندارم كه اتاقش بمونم خیلی سخته هر بار كه كتابخانه اش را می بینم اشك می ریزم.
حرف های همسر دكتر مسعود علیمحمدی
_
دكتر مسعود علیمحمدی در سال 1388 ترور شد.
از این بالا گفتم كه چی شده آخه به منم بگید یه كلام.. چی شده؟ بعد دیدم دخترم در حیاط فریاد می زند گفت هیچی مسعود را كشتند.
_
امثال شهید علیمحدی و دكتر شهریاری كه از دنیای علم به وادی شهادت وارد شدند علاوه بر همه بركاتی كه دیگر شهدا دارند این عزیزان یك امتیاز دارند و آن این است كه به محیط علمی ما روح بخشیدند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی( مدظله العالی)
_
جدیت ایشان و پشتكار شهید علیمحدی زبانزد بود. بارها می شد كه در منزل خود ما می آمد اگر سه ساعت آنجا بودند یك ساعت به گفتگوهای ما می گذشت و بعد می دیدیم فردا چون كلاس داره كیف و كتاب یك گوشه ای مشغول مطالعه است می گفت نه اینكه من این مطالب را ندانم بلكه می گفت باید به روز باشم در عیر اینصورت كلاس رفتن من بی ثمر است. حتما باید خودش را به آخرین یافته های علمی كه وجود داشت تجهیز می كرد .
_
سال اول دانشگاه بودم و زمزمه هایی راجب درسی به ایم كوانتوم را شنیده بودم. با توجه به تصوری كه از این درس داشتم و جذابیت آن و عین حال سخت بودنش با خودم می گفتم كاش استادی كه قراره این درس را باهاش بگذرونم از استادهای برجسته دانشكده باشه. گدشت تا ترم چهار. همه منتطر بودیم تا درس های ترم بعد و استادهای اعلام‌ شوند. قبل از اعلام رسمی و یكی از بچه ها رفته بود پیش استاد و فهمیده بود كه دكتر علیمحدی قراره كوانتوم را درس دهد. خبر پخش شد و ما هم با دوق خاصی این موضوع را بهم می گفتیم. یادش بخیر نذرهایی برای این موضوع بظاهر ساده كرده بودیم. غافل از اینكه ترم ششم می رسد و كلاس كوانتومی كه دكتر نیمه تمام گداشت و رفت ....
صحبت های یكی از شاگردان شهید علیمحمدی
_
بچه ها می گفتن چه اشكالی داره خب، آدم مهاجرت كنه میگن اونور برامون بهتره. دكتر لبخند زد و گفت باید موند و این كشور را ساخت. یكهفته قبل از شهادتش بود. دكتر مسعود علیمحمدی سال 1388 ترور شد....
از خصوصیات دكتر علیمحدی پافشاری روی مسائلی بود كه نمی دانستند و تا آنجایی كه می شد روی كشف مسائل مختلف تاكی می كردند. یادم هست یكسال دانشگاه تهران رشته میكروبیولوژی و شبیه به آن را تاسیس كرده بود و به دكتر گفته بودند كه فیزیك آنها را درس دهند. ایشان به من گفتند در بچه های فامیل كسی را سراغ نداری كه رشته اش تجربی باشد؟ گفتم برای چه؟ گفتند می خواهم زیست بخوانم. من تعجب كردم و پرسیدم فیزیك به زیست چه ربطی دارد ؟ ایشان گفتند رشته دانشجویان تجربی بوده و من بای بدانم كه آنها چه خوانده اند تا بتوانم درس ها را بهتر تدریس كنم پس از این قضیه توانستیم كتاب های زیست را تا دوره پیش دانشگاهی تهیه كنیم. دكتر همه را مطالعه كرد و بخش هایی را كه نمی دانست از دوستان پزشكش می پرسید.
_

مكانیك را در فیزیك خوب می دانست و تدریس می كرد و این باعث شد در آن مطالعات اولیه كه مربوط به غنی سازی اورانیوم بود در بحث طراحی و ساخت سانتریفیوژ از ایشان كمك هایی گرفته شود. موقعی كه پژوهشگاه علوم و فنون هفته ای شكل گرفت اولین رئیسی كه می خواستن برای پژوهشگاه انتخاب كنند دكتر علیمحمدی بود.

رئیس سابق انرژی اتمی
_
روز 22 دی ماه 1388 صدای انفجار بمبی در منطقه قیطریه تهران خبرساز شد. در این انفجار استاد علیمحمدی بر اثر صدمات ناشی از بمبی كنترل از راه دور كه در موتور سیكلتی با فاصله چند قدمی درب منزل اش جاسازی شده بود به شهادت رسید. مجید جمالی عامل اصلی ترور دكتر مسعود علیمحمدی یكی از اعضای شبكه تروریستی موساد بود كه عامل اصلی ترور دكتر مسعود علیمحدی در پادگانی در نزدیكی تل آویو آموزش ترور دیده بود. مجید جمالی عامل اصلی در ترور شهید علیمحمدی در اعترافاتش ارتباطش را با عوامل موساد را اعتراف كرد.
_

شهید دكتر مسعود علیمحمدی سال 1338 در روستای كن از اطراف شهر تهران متولد شد. پس از اخذ دیپلم از دبیرستان شهریار قلهك در سال 56، تحصیلات مقطع كارشناسی را در رشته فیزیك در دانشگاهدشیراز آغاز كرد و پس از فارغ التحصیلی در سال 64 در دوره كارشناسی ارشد فیزیك دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد. وی در سالد67 تحصیلات خود را در نخستین دوره دكتری فیزیك نظری دانشگاه شریف پی گرفت و در مهر 71 به عنوان نخستین دانش آموخته فیزیك داخل كشور و نخستین دانش آموخته دكتری دانشگاه شریف فارس التحصیل شد.
_

دكتر معتقد بود من باید بتوانم تمام كارهای مورد نیازم را در خارج از خانه انجام دهم. نمونه آن در سال 1372 بود كه یك روز با وجود بنایی در خانه و تنها بودن دختر كوچكم من را مجبور كرد كه با وی بیرون بروم. از ایشم پرسیدم كجا می رویم،؟ گفت می خواهم تمام حساب هایم را مشترك كنم. من به ایشان گفتم چه عجله ای است؟ ایشان گفت بعضی از كارها هست كه من نمی رسم انجام دهم و شما باید پیگیری كنید. گفتم من به هیچ عنوان اهل انجام كارهای بانكی نیستم اما ایشان به من اجبار كرد و الان كه می توانم برخی كارها را كه می توانم انجام دهم دعایش می كنم كه مرا از دیگران بی نیاز كرده است. با وجود آنكه من در خانه بودم ایشان مرا مقید می كرد كه مطالب مختلف و كارهای متفاوت بیاموزم. برای نمونه مثلا هر گاه كه ایشان پای رایانه می نشست مرا محبور می كرد كارهایی كه می خواهد را انجام دهم و معتقد بود اگر زنان ایرانی از كارهای خاله زنكی دست بردارند به طور مطلوب پیشرفت خواهند كرد. حتی ایشان خود برای من دفترچه كنكور گرفت و مرا مجبور كرد كه لیسانس بگیریم.

از زمانی كه من با ایشان آشنا شدم و دیدم كه چقدر به كارهای علمی و تحقیقاتی اهمیت می دادند و بسیار علاقه وافری به رشته فیزیك داشت. یعنی من همیشه می گفتم من اگر هوویی دارم آن فیزیك است. بسیار علاقه داشت. حتی اگر با هم پیدا روی می رفتیم ایشان درباره فیزیك صحبت می كرد و اینقدر قشنگ و روان و با علاقه صحبت می كردند كه شنونده را جذب خودشان می كردند و دوست داشتند كه به صحبت های ایشانوش دهند.
این روایت وقتی نوترون ها عاشق می شوند یا عبور نسیم از میان كوانتوم بود كه شنیدید. روایتی درباره استاد شهید مسعود علیمحمدی..

1402/07/03
|
09:25
دسترسی سریع