شهید ایوب اسلامی نیا
گفتم باید در تابوت بغلش كنم. همین كه در تابوت بغلش كردم واقعا یك انرژی بهم داد، یك انرژی بهم تزریق شد و از این رو به آن رو شدم.. آن لحظه فهمیدم واقعا زنده است.
شهید مدافع وطن ایوب اسلامینیا در تاریخ 16/01/1397 در قصر شیرین هنگام ماموریت مبارزه با قاچاق سوخت بر اثر تصادف عمدی خودروی قاچاقچیان به شهادت رسید.
شهید ایوب اسلامی نیا متولد 01/07/1367 بود و در زمان شهادت 30 سال سن داشت. این شهید از سختشترین نیروهای فراجا بود.. روحش شاد و یادش گرامی باد..
از كوچكی كه خوابیده بود بابام بهش میگفت سرهنگ.. سرهنگ.. بعد ما هم خندیدیم میگفتیم بابا چی میگی؟ تا وقتی كه بزرگ شد و رفت سر كار به من خندیدند و گفتند دیدی ایوب هی بابا بهت گفت سرهنگ..سرهنگ.. خواست بیدارش كنه خواست بره مدرسه..
میگفت من آرزویم این است برم مشهد... بعد رفتیم مشهد و تا ساعت 4 شب در حرم بود.. بعد اومد پایین. گفتم برای كی دعا كردی؟ گفت فقط برای سلامتی بابا و مامانم..گفتم برای خودت چی؟ گفت: نه به خدا فقط برای سلامتی بابا و مامانم..
خواهر شهید ایوب اسلامی نیا
_
بیشتر موقع ها با هم حرف میزدیم در تنهایی برای برادرهای بزرگم خیلی ناراحت بودم، بهم می گفت عرفان من پشت توام لزومی نداره ناراحت بشی به خدا در مشكلات گرفتاری خانه كنار هم هستیم..
آره؛ احساس میكنم كنارم است.. چون همین یكی دو روز قبل از تشییع جنازهاش بدنم بیحس شد و نتونستم، یعنی دو نفر دستام را گرفتند و نتونستم راه برم... خیلی بدنم بیحس بود. همین كه اومدن ایوب را خاك كنند نذاشتم خاكش كنند؛ گفتم باید در تابوت بغلش كنم. همین كه در تابوت بغلش كردم واقعا یك انرژی بهم داد، یك انرژی بهم تزریق شد و از این رو به آن رو شدم.. آن لحظه فهمیدم واقعا زنده است..
عرفان اسلامی نیا برادر شهید ایوب اسلامی نیا
__
رادیو ایران فراگیرترین صدای مردم ایران در هر جای ایران و جهان همراه شماست.
ای صدای ماندگار و جاودان
بهر ایران در جهان تابان بمان