شهید اسماعیل دقایقی
هوش و ذكاوتش در دروس ریاضی و محاسباتی زبانزد بسیاری از معلمان بود .سال 1349در آزمون ورودی شركت نفت اهواز قبول شد در این زمان بارها و بارها از سوی ساواك دستگیر شد و زندان های ترسناك این سازمان را تجربه كرد.
در این برنامه در باره ی شهید اسماعیل دقایقی صحبت خواهیم كرد.
آغاز 1333
پرواز 1365
سری كه شور شما را ندارد به چه دردی می خورد؟ودلی كه به یاد شما نتپد، به چه دردی می خورد؟
دهانی كه هی در مورد شما حرف نزند را از جغرافیای صورتم پاك می كنم ،و گوشی كه هی حرفهای شما را نشنود،به چه دردی می خورد؟
هوش و ذكاوتش در دروس ریاضی و محاسباتی زبانزد بسیاری از معلمان بود .سال 1349در آزمون ورودی شركت نفت اهواز قبول شد در این زمان بارها و بارها از سوی ساواك دستگیر شد و زندان های ترسناك این سازمان را تجربه كرد.
در كنار زندان برای انجام حركتها علیه رژیم طاغوت تهید به اخراج ،از مدرسه شد اما لطف خدا همیشه شامل حالش بود ،بعد از پایان دوره متوسطه در رشته آبیاری در دانشگاه جندی شاپور قبول شد.
-
وقتی یك روز اول وارد كلاس شدم، و رفتم روی میز خودم قرار گرفتم ،یك نوجوانی به دلیل چهره معصوم یكه داشت ،نظر من را به خودش جلب كرد ،كه دو سه روز بعد با هم دوست و آشنا شدیم و او اسماعیل دقایقی بود.
-
او زندگی را بسار جدی می گرفت .همه تلاشش این بود كه وقت خود را هدر ندهد.در راستای جدی تلقی كردن زندگی ،كه یك دستور قرآنی هست ،همه تلاشش این بود كه سبك زندگی دینی داشته باشد ، برای هر كاری دلیل شرعی داشت.یك بار كسی نسبت فتنه به كار او داده بود ،اما اسماعیل به طور جدی دنبال این بود كه ببیند آیا كارش واقعا مصداق فتنه است؟!یا خیر؟صمیمانه موضوع را پرس و جو می كرد.و اگر ادعای مدعی درست بود ، به اصلاح می پرداخت.
-
در شمالگان چهره ام چشمم كه امتداد نگاهش كه به شما نرسد،همان بهتر كه درگیر ابرهای باران زا باشد ،اصلا می خواهم برای ربط بی خود غبار دلم با شما برای جغرافیای خودم ،مرزهای تازه ای تعریف كنم.
-
چطوری باشم خوب است؟سرم های شرقی ام استوا باشد ، آفتاب باشد و هی بتابد خوب است؟ ، ظهر باشم و گرم یا غروب شوم با نارنجی پر رنگ؟سفید باشم و در صلح كامل با جهان یا همین كه چیزی شبیه سپیده دم باشم كافیست؟
قطب شمال بشوم تا شما آفتابم باشی و بتابی و ذوبم كنی چطور؟پس اصلا اگر سوالی نپرسم چطور است؟جمله های خبری ساده باشم یا هی از علامت تعجب استفاده بكنم؟
-
در همان لحظات اول عملیات به لطف خداوند متعال و در كمتر از ده دقیقه افراد مهم دشمن كه در محور غربی بودند ، سقوط كرد و بعثی یون كافر یا به اسارت در آمدند و یا اینكه مجروح و كشته شدند . در این عملیات تا كنون دشمن شش گروهان خودش را كه شامل گروهان ادوات نیروهای رزمی و نیروهای تكاور بودند تا كنون منهدم شدند.
-
جمال جعفر آل ابراهیم ، شهید ابومهدی المهندس در باره ی ویژگی های رفتاری و یا فرماندهی شهید اسماعیل دقایقی در لشگر بدر می گوید: یكی از ویژگی های شهید دقایقی شجاعت او بود، شجاعت فقط در حضور او در جبهه محدود نبود ، یكی از نشانه های شجاعت او نحوه تعامل با برادران مجاهد عراقی و اعتماد سازی متقابل با نیروهای مجاهد بود . در حقیقت با آمدن شهید دقایقی ، یك نوع اعتماد متقابل بین او و سایر نیروهای مجاهدی عراقی به وجود آمد.
-
چقدر دوست دارم اول شخص مفرد حال باشم ، یك حال ساده مثلا خیلی ساده.
من در صرف افعال ماضی، به شكل عجیبی لكنت می گیرم ،و البته دوست دارم زمان شما استمراری باشد، مدام باشد، به من بگو در چه زمانی هستی؟تا چنان خودم را برای شما صرف كنم كه شكل های تازه ای به دستور زبان اضافه شود.بیا از این تكی گویی ساده عبور كنیم،بیا دونفر شویم،بیا چشم هایمان را با هم جمع كنیم ، تا این جهان را بهتر نگاه كنیم.بیا دونفر شویم كه در مسیر باد می ایستند ، یكی را باد می برد و خاطره می شود ،یكی می ماند و خاطراتش را مرور می كند.
آنكه مرور می كند ، من باشم.لطفا.
شما اگر مرورم كنید ،نبضم تندتر می زند ،و خدا می داند فشار خون در رگ هایم چه غوغایی به پا می كند ،اصلا بیا هی پایان حرف های هم نقطه بگذاریم ،و هی برگردیم سر سطر و چیز دیگری را شروع كنیم .
-
كجای منی؟كجای جهان واقعی من ایستاده ای؟نكند فقط همان رویای نای نزدیكهای بامداد باشی كه آرام از لای پلك هایم كه باز می شود ،می سری و می روی.چند ساله ای ؟ چه رنگی را دوست داری؟همیشه همین قدر ساكتی؟ یا من زیادی پر حرفی می كنم؟اگر خواب شیرینی بگو تا بیدار نشوم ؟ و اگر هستی بگو جوری طلوع كنم كه زمان غروبمان رازی باشد میان ما و خدای ما.