"پارسی" در شعر فارسی؛ حافظ
گذشته از آنكه شعر شاعران پارسیگو خود گنجینهای ارزشمند برای شناخت ارزشهای ادبی و فرهنگی این زبان است، واژه «پارسی» نیز خود ارزشی جداگانه برای بررسی و پژوهش دارد
به گزارش شبكه رادیویی ایران، دكتر محمد جعفر محمدزاده، نویسنده و پژوهشگر زبان فارسی در یادداشتی برای تسنیم نوشت: واژه پارسی در شعر شاعران پارسیگو یا بهمعنی زبان فارسی است یا در معنی منسوب به كشور پارس یا ایران به كار گرفته شده است و البته كه واژههایی چون «دری» و «پهلوی» نیز در معنی زبان فارسی به استخدام درآمده است. نگاهی به دیوان حافظ میاندازیم و پارسی را در سرودههای خواجه شیراز جستوجو میكنیم.
در غزلی كه با این مطلع آغاز میشود: نه هركه چهره برافروخت دلبری داند/ نه هركه آینه سازد سكندری داند، در آخرین بیت غزل چنین میخوانیم:
ز شعر دلكش حافظ كسی بود آگاه
كه لطف طبع و سخن گفتن دری داند
در اینجا وی دلكش بودن و لطف طبع خود را به دری بودن و دری سرودن و فهم آن را هم مستلزم دانستن ظرافتهای این زبان دانسته است.
در غزل دیگری با مطلع "ساقی حدیث سرو و گل و لاله میرود"، در بیتی میگوید:
شكّرشكن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی كه به بنگاله میرود
قند پارسی استعاره از شعر و غزل حافظ است كه زبان پارسی از جهت شیرینی به شكر تشبیه شده است. شعر حافظ به هندوستان میرود و پارسیدوستان و پارسیگویان آنجا قدرش را میدانند.
در جایی دیگر در مطلع غزلی میگوید:
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
میخواند دوش درس مقامات معنوی
پهلوی زبان فارسی دوره میانه است كه گونه شفاهی آن را پهلوانیك و شكل نوشتاریاش را پارسیك گفتهاند و آن را زبان اوستایی نیز میگویند و نمونههای بهجامانده از ترانههای آن دوره در خراسان و آذربایجان را فهلویات میگوییم؛ حافظ یك بار دیگر در همین غزل بر آن تأكید میكند و میگوید:
مرغان باغ قافیهسنجند و بذلهگوی
تا خواجه مَی خورد به غزلهای پهلوی
در بیتی در غزل معروف "دل میرود ز دستم صاحبدلان خدارا" میخوانیم:
خوبان پارسیگو بخشندگان عمرند
ساقی بده بشارت رندان پارسا را
در اینجا افزون بر ساختن جناس زیبای پارسی و پارسا، پارسیگویان را به صفت خوبان یاد میكند و شاید مراد حافظ از خوبان پارسیگو زیبارویان خنیاگر باشد كه اشعار پارسی را به لحن و آواز خوش میخواندند.
در غزلی دیگر میخوانیم:
از گل پارسیام غنچهٔ عیشی نشكفت
حبّذا دجلهٔ بغداد و می ریحانی
در اینجا ضمن آنكه ممكن است مقصود گلهای شهر شیراز باشد، مراد از گل پارسی شاید غزلهای فارسی حافظ است كه در زمان حیات او در شیراز آوازه آن پیچیده بود و حافظ احتمالاً گلهمند از اوضاع روزگار حاكمیت امیرمبارزالدین در شیراز آرزوی رفتن از این شهر را كرده است و البته در درجایی دیگر هم این آرزو را بر زبان آورده است و میگوید:
ره نبردیم به مقصود خود اندر شیراز
خرّم آن روز كه حافظ ره بغداد كند
محمدجعفر محمدزاده/ نویسنده و پژوهشگر زبان فارسی- مدیر رادیو ایران