علاقه نزار قبانی به ایرانیان و زبان و ادب فارسی
یدالله گودرزی از عشق و علاقه نزار قبانی به ایرانیان، عرفان، ادبیات و خط و زبان فارسی میگوید.
این شاعر و مدیر گروه فرهنگ و ادب رادیو ایران در یادداشتی با عنوان «زبان فارسی در شعر نزار قبانی» كه آن را در اختیار ایسنا قرار داده، آورده است: «نزار توفیق القبانی بیتردید یكی از شاعران گرانسنگ و پرآوازه عرب در دوره كنونی است، او توانسته با هوشمندی به دغدغههای انسان ِشرقی بپردازد و با بهرهگیری از میراث مشترك و فرهنگی خاورمیانه و جهان، جایگاهی ویژه در ادبیات امروز بیابد.
آنچه در این فرصت ِكوتاه میخواهم به آن بپردازم عشق و علاقه وی به ایرانیان، عرفان، ادبیات و خط و زبان فارسی است.
پیش از آن شایسته است درباره نگرش و جهانبینی او توضیحی دهم، نزار قبانی اهل دل است، اهل عشق و شعر و عرفان، وی اگرچه شاعری معاصر است و توانسته اصطلاحات و پدیدههای امروزی را به نفع شعرِ خویش مصادره كند اما نگرش عرفانی و مهرورزانهاش سبب شده تا به فراتر از جغرافیا، آیین و محدودیتهای فرضی بنگرد و همچون سالكی عاشق و صوفیای عارف به پدیدههای جهان، عاشقانه نگاه كند.
نزار قبانی در هنگام نقد، صراحت ِلهجه و گزشِ قلم عجیبی دارد و با شلاقِ نقد، حاكمان عرب را زیرِ رگبار میگیرد و خطاهای بیپایانشان را با جدیت و هزل و هجو به رخ میكشد.
او اگرچه سنّیمذهب است اما دیدگاه عرفانیاش سبب شده تا به فرقهها و نحلههای دیگر با نگاهِ مهر بنگرد.
قبانی دلباخته اندیشههای عطار نیشابوری و جلالالدین بلخی و متاثر از خیام است، او دلباخته عرفان ایرانی است، عرفانی كه به قول نصرالله پورجوادی، ایرانیان آن را با اتكا بر اندیشههای دینی و آیینی آفریدند و یكی از شاهكارهای اندیشگی و معنوی ایرانیان است.
نزار توفیق قبانی در تعدادی از اشعارش به عطار و مولانا اشاره میكند:
"حدثتها عن جمال الفكرالصوفی
و تجلیات جلال الدین الرومی
و فرید الدین عطار...."
و در جایی دیگر:
" اعتذر الیك
بالنیابه عن ابن الفارض و جلال الدین الرومی و محی الدین عربی..."
شعر قبانی سرشار از ارجاعات و بازگشتهای تاریخی و تلمیحات ادبی است، او به حمله مغول و تاتار، اشارهها دارد و از ویرانگریهای آنان به ویژه هلاكو در شهرهای ایران و بغداد بسیار میگوید و بسامد این مقاطع در شعر وی، بالاست، شهرهای ایرانی در شعر او ستوده و ارجمند هستند و قبانی با تحسر از آنها نام میبرد:
"والقمر الاخضر فی سماء نیسابور..."
نزار قبانی عاشق هنر ایرانی به ویژه فرش ایرانی است. از این رو به قالیهای ایرانی از كاشان گرفته تا تبریز اشاره كرده و حتی محبوب خود را به فرش ایرانی تشبیه میكند! برای نمونه:
“و تنام علی السجاده فارسیه"
"یا سجاده الكاشان، صباح الخیر!"
"افرشُ السجاده التبریز فی الارض و ادعوا لصلوه..."
"تمشی علی سجاده الكاشان مثل الملكه..."
و باز در جایی میگوید:
"حرفهای تو مثل قالیِ ایرانی است
و چشمهایت، گنجشگهای دمشقی
كه بینِ دو دیوار میپرند..."
نزار قبانی عاشق خط و تذهیب ایرانی است و در شعر "شاهكار" چنین میسراید:
"هنگامی كه از برجستهترین شعرم
كه زندگی
و آرزوهایم را
به پایش ریختهام، بپرسند
با خط طلاكوب فارسی
روی هر ستاره مینویسم:
سروده شاهكار من تویی! "
شگفتانگیز است، شعر نزار قبانی از واژهها و اصطلاحات بیشمار فارسی بهره میبرد و حتی قبانی میكوشد با آنها نمادسازی كرده و آنها را به نفع شعرش مصادره كند.
یكی از این كلمات "بنفسج" است كه همان "بنفشه" فارسی است، او از این واژه هم به عنوان گل و هم رنگ و هم نماد، بهره میبرد و تركیب تازه میسازد، مانند:
"عصر بنفسجی"
یا كلمه "جُلنار" كه همان "گلنار" فارسی است كه قبانی بارها از آن استفاده میكند.
"عصر الجلنار" در شعر او یعنی زمانی آرمانی كه مثل گل، محبوب و خواستنی است، "شهریار" هم از واژههای مورد علاقه نزار قبانی است كه بارها به كار میبرد و این واژه، كاركردی استعاری در شعر او دارد:
"كیف آتیك بورد احمر
بعد ان مات زمان الجلنار،
اسكتی یا شهرزاد!"
یا " فانا ماكنت یوما شهریاراً "
كلمات فارسی در شعر نزار قبانی بسیار است، نمونههایی ببینید:
" زمانك بُستان و عصرك اخضر"
" صار الادیب كالبهلوان "
" و ینموالبنفسج فی حوضنا"
"اجعل شاه الفُرس من رعیتی..."
" و من اوراق ِ الُرزنامه العربیه"، " من رزنامه الاقدار..."
كلماتی مثل بهار، بُستان، شریان، ساذج(ساده)، خنجر و خناجر، سرداب، سراب، پهلوان، نارنج، فردوس، مهرجان، دفتر، فیروز، انوشروان، نرجس، سوسن، یاسمین و.... زیاد دیده می شود كه نشانه رواج واژههای فارسی در زبان معاصر عربی نیز هست، البته واژههای فارسی در شعر شاعران همدوره او مثل محمود درویش هم دیده میشود اما بسامد آن در شعر نزار قبانی به راستی جالب و زیاد است.
این نوشتار گشایشِ دری است تازه به شعر پرطرفدار نزار قبانی از چشمانداز تأثیرپذیری از زبان و خط و ادبیات فارسی كه جای پژوهش بسیار دارد، در پایان، بخشی از سروده نزار قبانی را در وصف قیام و مقاومت مردم ایران بخوانید:
"شكوفههای بادام در باغهای شیراز دمیدند
و شكنجهشدگانِ روزهدار،
روزه را گشودند،
آری! اینان فارسها (ایرانیان) هستند
كه بنای ستم را فرو ریختند
و پس از دورانِ
بتها را به لرزه درآوردند
گرسنه و تشنه، شیعه و سنی
زنجیرها را شكستند
و بندها را گُسستند..."»