رادیو و شهامتِ پیشگامی
پیام تبریك شهاب شهرزاد كارشناس مجری برنامه های فرهنگی رادیو ایران به مناسبت روز رادیو
رادیو، در تعاریف تازه و صمیمی، سرپناهِ روانی و عاطفی مخاطبان است. آیینهی همگانی و ارادهای جمعیست كه میتواند رسانهی بحران باشد.
در رادیو، برای واگویی تمامِ آنچه در سینه داریم، تنها صدا را به اختیار میگیریم. در رسانهای كه تمامِ پیام و تمامِ جوانبِ پیام باید چنان انتقال یابد كه با معنای اصیل، بر جانِ گیرنده بنشیند. نه این كه در میانهی راهِ انتقال تغییر قیافه بدهد یا با معنای غیراصیل ادراك شود یا به نقض غرض برسد. این فراگرد با فروكاستگرایی به دایرهای مانند میشود كه پیوسته از خودش و گیرندگانش چنان تغذیه میكند تا به زوال برسد. همچنانكه امروز رادیو منهای پسفرست و تعامل مخاطب، به مختصات فراگرد نمیرسد. بدونِ سكوت هم به خاكِ مرگ مینشیند.
رادیو، امروز از نظر سرعت و وسعت ارتباط با مخاطب، نخستین و مهمترین جبههی جهاد فرهنگیست. خط مقدمِ روبهرویی با نفوذ ویرانگر فرهنگی و پایگاه پویای بازسازی هویت پایدار جمعی مبتنی بر وجوه ممتاز اشتراكی؛ كه مهمترینِ آن در این سرزمینِ رنگرنگ، زبانِ فراگویشی و ملیست. زبانی كه واگویهی تاریخ و ریشهها و پیوندهای ایرانیان است.
به رسانه شادباش باید گفت كه در این سالها، رادیو ایران در بین رسانههای پرشمار دیگر به جایگاهی یكه و مختصاتی ممتاز رسیده و در خاكریزهای فرهنگی، نگاهبان و پیشگام و خطشكن بوده است. رادیویی كه به جایِ رفیع و شریفِ پایگاه زبان فارسی در بین رسانهها و پرمخاطبترین رسانهی شنیداری محتوامحور دست یافت.
رادیویی كه به گمانم در جهادی رسانهای، از نخستین بودن گریزی نداشت: برای نخستین بار به اجرای «نظارت زبانی» در تولیدات رسانهای و فرهنگی پرداخت و این نظارت در ساختار اجرایی و محتوایی رسانه جان گرفت و گام برداشت. پیش از تلویزیون و یا هر رسانهی دیگر. رادیو ایران به رسانهی پیشگام در نقد و نظارت زبانی تبدیل شد، تا آنجا كه امروز، فرنشینان در سخن گفتن و نوشتن خود، به جدّیت رصد قانونی رفتار و گفتار و نوشتارشان در رسانه آگاهی یافتهاند و نقدها و هشدارهای زبانی به رسانههای تماشایی و شنیداری دیگر هم سرایت كرده است؛ قطاری كه نباید از حركت بایستد.
اما فارسی سخن گفتن درست و شایسته در رسانه، گام نخستِ این رفتار انقلابیست. برای گسترش و احیای زبان ملی و میانجی در بین مخاطبانی از تمامی اقوام باشكوه ایرانی، حتی درستگویی بهتنهایی كافی نیست. آنچه چرخِ زبان را در رسانه پیش میبرد، تولید واژه، ادبیات و محتوای گیرا و سودمند است.
این، مختصات برنامهسازی در رسانه را در حدً یك جریان فرهنگی همگرا و موثر ارتقا میدهد و قدرت رسانه را در نقد، سوال و اصلاح، همسو با ارادهی گویا و مگوی جامعهی مخاطبانش بالا میبرد.
همچنانكه در «كافه هنر» رادیو ایران، از گفتار رئیس جمهوری تا نوشتار مدیران و فرنشینان را نقد كردیم. بازآمدهی این تلاش، شكلگیری ظرفیتی بالا برای نقد در رسانه است كه میتواند بستری برای حضور اندیشههای پویا و نیكخواه باشد. همچنانكه در اینسالها، صداهایی در برنامه شنیده شد كه فقط رادیو ایران و كافه هنر را برای طرح نقد آزادانه انتخاب كردهاند.
ما در برنامهی كافه هنر، برای نخستین بار در كنار نقد زبانی، به«زبان نقد» پرداختیم. به زبان نقد در رسانه و نیز به ادبیات نقد.
برای نخستین بار در تاریخ رسانهای ایران، برنامهای در دل یك برنامه شكل گرفت: «نقداهنگ» در دل كافه هنر، تا به جای انكار آنچه میشنویم، به نقد موسیقی و آثار روز بپردازیم. به نقد تمام اركان "موسیقی" كه تعریفی تازه و متفاوت از گذشته یافته است: از ترانه و صدای خواننده تا آرایمان و تركیت و نهاییسازی و جزئیات ضبط. نقد، روشنگر است و به ما كمك میكند تا حتی از ابتذال نترسیم؛ چون در برابر ذهن منتقد ما، جاذبهای نخواهد داشت. در عوض ابتذال را نقد و رسوا میكنیم و در كنار آن به شناختِ آثار فاخر مینشینیم.
رادیو باید به سوی این باور برود كه: ما و مخاطب در دو جبهه نیستیم؛ همه در پیِ كشفیم. همه با شرح صدر، در نقدِ مشفقانه، میآموزیم و آن را رشددهنده مییابیم. پس، زندهباد منتقدِ من! به راستی ما در تجربهی این سالیان، منتقدان رسانه را به اندازهی مهرورزانش احترام كردهایم؟
به رفیقان راه، به سربازان و سرداران فرهنگ، روز رادیو را گواراباد میگویم. گوارا از این رو باد كه بهاری برای دوامآوری، میدانداری و فرهنگپروری بسازد.
روز رادیو - بهار 1401