پرندگان با صدای خودشان زیبا هستند برنامه «قصه ظهر جمعه» این بار دو داستان با عنوان های «كار نیكو كردن از پركردن» و «كبوتر با كبوتر باز با باز كند همجنس با همجنس پرواز» را برای مخاطبان خود روایت كرده است. >2 سال پیش
«مار و مارگیر» و «آب تازه آب نو» در قصه ظهر جمعه كسی كه خود از سرچشمه آب برمی دارد و از دیگران آب می خواهد معنی این گوهر گرانبها را نمی داند. >2 سال پیش
روایتی از داستان خوشبخت و بدبخت در قصه ظهر جمعه حاكم جابُلسا به حاكم جابُلقا گفت صحبت ها اگر در كاغذ نوشته شود ممكن است مخالف و موافق پیدا كند و دوست و دشمن نیز نگذارند كار را تمام كنیم. >2 سال پیش
در «قصه ظهر جمعه» داستان «دوستان نااهل» روایت شد مرد دهقان از مردم بدی زیادی دیده بود و دوستان نااهل خود را به خوبی می شناخت. >2 سال پیش
«دروغ مصلحت آمیز» به روایت «قصه ظهر جمعه» قاضی بزرگ بغداد فكر كرد با روشن كردن فانوس، می تواند یكی از كتاب ها را مطالعه كند اما دلواپسی كه نمی دانست از كجاست تمام وجودش را گرفته بود. >2 سال پیش
روایت داستان «خیانت در دوستی» از كتاب «كلیله و دمنه» در «قصه ظهر جمعه» شیرینی و پرآبی انجیر لاك پشت گرسنه را پر از لذت كرد؛ هنوز آخرین ذره انجیر را نخورده بود كه انجیر دیگری درست كنار او در آب افتاد، لاك پشت با تعجب سر خود را بالا گرفت و بوزینه را در بالای درخت دید. >2 سال پیش
روایت داستان «عاقبت ریاكاری» از كتاب «چهارمقاله» در «قصه ظهر جمعه» وزیر بزرگ رو به محمد بن ملك شاه كرد و گفت قربانت گردم این نامه از سوی حضرت خلیفه آمده و خلاصه این نامه خبر از قیام حاكم عرب حله بر ضد حضرت می دهد. >2 سال پیش
برده و پادشاه داستانی از مرزبان نامه در برنامه «قصه ظهر جمعه» بیدار از سه روز پیش كه كشتی غرق شده بود او سوار بر یك تخت پاره خود را به جنگل و دشت رسانیده بود حتی یك ساعت هم خواب به چشم او نیامد. >2 سال پیش
«قصه ظهر جمعه» از شاهنامه فردوسی یك داستان را روایت كرد حالا كه گو هفت ساله و تلخند دو ساله بود، نامداران سپاه و خردمندان دربار دور هم جمع شدند تا باهم یكدل و یكرنگ برای آینده هندوستان به نتیجه برسند. >2 سال پیش
دو حكایت از كتاب ارزشمند منطق الطیر عطار نیشابوری برنامه «قصه ظهر جمعه» این بار از كتاب ارزشمند منطق الطیر دو حكایت (سنگ آسیاب و گدای عاشق) را برای مخاطبان روایت كرده است. >2 سال پیش
«ماه به روایت آه» در «قصه ظهر جمعه» با او كه هستم احساس شخصیت و امنیت می كنم، همه از صمیم دل به این جوان 18 ساله احترام می گذارند و جمال و كمال و مردانگی اش را می ستایند. >2 سال پیش
«چلوار باشه و حلال باشه» داستانی برگرفته از كتاب «متل و متلك» اون لحظه را درست یادمه؛ مثل فیلم جلوی چشمام هست من مثل افعی دیده ها شده بودم خشكم زده بود و زبانم بند آمده بود مثل اینكه لبانم را دوخته باشم گیج و مبهوت به ماشین له شده بیچاره ام نگاه می كردم. >2 سال پیش
فوت و فن كوزه گری قصه ای از دل خاطرات كوی و برزن ایران «فوت فن كوزه گری» با سفر به خاطرات كوی و برزن و شهر و روستای ایران، داستان مردی را روایت می كند كه عاشق هنرش است؛ در برنامه «قصه ظهر جمعه» این هفته. >2 سال پیش
روایتی از داستان «رستم و برزو» در «قصه ظهر جمعه» در روزگاران قدیم ایران، پهلوانی به نام رستم دستان داشت؛ پهلوان نامی ایران زمین كه بدون آگاهی از هویت پسرش سهراب در نبردی سخت آن را از پا درآورد و با دست خود داغ همیشگی فرزند را به دل خود گذاشت. >2 سال پیش
«دردسر تعطیلات» به روایت «قصه ظهر جمعه» آن قدیم ها دعوا و بگو مگوها الكترونیكی و مجازی نبود و همه چشم در چشم هم حرف دل خود را می گفتند، این روزها كه شكل زندگی تغییر كرده دعواها نیز رنگ دیگری به خود گرفته است. >2 سال پیش
«مینی بوس پر سر و صدا» داستانی طنزآمیز از دل كوچه و خیابان های ایران «مینی بوس پر سر و صدا» نام داستانی از كتاب «متل و متلك» است كه «شهاب شهرزاد» مجری و گوینده رادیو آن را برای برنامه «قصه ظهر جمعه» بازنویسی و تنظیم كرده است. >2 سال پیش
روایت داستانی از كتاب سیاست نامه در «قصه ظهر جمعه» نام وزیر «بهرام گور»؛ «راست روشن» بود او كه به وزیرش اعتماد كافی داشت؛ همه كارها را به او سپرده بود. >2 سال پیش
دو داستان از كتاب مرزبان نامه در «قصه ظهر جمعه» جوان روستایی كه در اسبسواری چابك بود و شكار را بسیار دوست میداشت. شب و روز در فكر این بود كه فرصتی به دست آورد و بر اسب سوار شود و به شكار برود. >2 سال پیش
داستان ایاز و سلطان محمود مثنوی معنوی به روایت «قصه ظهر جمعه» ایاز پسر سیاه پوستی كه در یكی از جنگ ها اسیر شده بود گردش روزگار او را به دربار سلطان محمود آورد، درستكاری و هنر و هوش بالای او روز به روز ایاز را در نزد شاه عزیزتر كرد و كم كم جزو ندیمان سلطان و محرم راز او شد. >2 سال پیش
دو حكایت از كتاب ارزشمند «كلیله و دمنه» در قصه ظهر جمعه برنامه قصه ظهر جمعه از كتاب «كلیله و دمنه» دو حكایت گربه پیرزال و مرغان كارآگاه برای مخاطبان روایت كرده است. >2 سال پیش
به رویاهایتان فكر كنید و هرگز از آنها دست نكشید «عشق سینما»، قصه ای طنز آمیزی از دل خاطرات قدیمی یك پدربزرگ را روایت كرده است؛ در «قصه ظهر جمعه». >2 سال پیش
اتفاق عجیبی كه زندگی یكنواخت یك زن و شوهر را تغییر داد «دردسر پوچی»، قصه ای طنز آمیز درباره زن و شوهری است كه زندگی یكنواختی دارند. >2 سال پیش
روایت داستان «خروس جنگی» این بار در «قصه ظهر جمعه» «خروس جنگی»؛ قصه ای طنز آمیز از دل خاطرات نه چندان دور كوچه و پس كوچه های ایران است. >2 سال پیش
دو حكایت از كتاب ارزشمند «كلیله و دمنه» برنامه «قصه ظهر جمعه» از كتاب «كلیله و دمنه»، دو حكایت «شغال سیاستمدار» و «آدم خیالباف»، روایت كرده است. >2 سال پیش
دو حكایت از كتاب ارزشمند «مرزبان نامه» روی میز «قصه ظهر جمعه» در برنامه «قصه ظهر جمعه» برای مخاطبان دو حكایت «ماهیخوار توبه كار» و پند خرگوش» خوانده شد. >2 سال پیش
روایت داستان «من و عمه خانم» از كتاب «خنده های بی صدا» در برنامه «قصه ظهر جمعه» در بخشی از داستان من و عمه خانم آمده كه در روزهای نزدیك به عید نوروز معلم از دانش آموزان خود، خواست در تعطیلات نوروز به فكر تهیه روزنامه دیواری باشند. >2 سال پیش
«آواز برغاله» كتاب مرزبان نامه در «قصه ظهر جمعه» در روزگاری نه چندان دور و نه چندان نزدیك، یك گرگ درنده كه در بیابان زندگی می كرد و با شكار آهوها، خرگوش ها و حیوانات صحرایی غذا به دست آورد. >2 سال پیش
«قصه ظهر جمعه» داستان «دردسر تقلب» را روایت كرد آن روزها كه به مدرسه می رفتم و به قول پدرم هنوز سرد و گرم روزگار را نچشیده بودم و از امتحان و آزمون ترس عجیبی داشتم. >2 سال پیش
«حسود خان» قصه ای طنزآمیز از خاطرات دوران نوجوانی خبر خریدن خودروی شاسی بلند پدر مجید در كلاس همهمه ای به پا كرده بود؛ ادامه داستان را در «قصه ظهر جمعه» بشنوید. >2 سال پیش
بازخوانی قصه «كلاغ لجباز» در رادیو ایران برنامه «قصه ظهر جمعه» این بار از كتاب صبحی قصه «كلاغ لجباز» را برای شنوندگان بازخوانی كرده است. >2 سال پیش
روایت دو حكایت برگرفته از اشعار پروین اعتصامی دو حكایت شنیدنی «گربه و شیر جنگل» و «مور و مورچه خوار» در برنامه «قصه ظهر جمعه». >2 سال پیش
سفری به افسانه های قدیمی در قصه ظهر جمعه «پیرمرد پرنده» روایت زندگی مرد فقیری به نام گل مراد است، فرزند او به قیمتی نام دارد دچار طاعون شده است. >2 سال پیش
داستان «من و نفر چهارم» به روایت «قصه ظهر جمعه» روزهای امتحان كه فرا می رسید پدر می گفت باید تمركز كنی جانم، تمركز نكنی، چیزی یاد نمی گیری. >2 سال پیش
داستان «من و موجود فضایی» در «قصه ظهر جمعه» روایت شد برنامه «قصه ظهر جمعه» كه هر هفته جمعه ها مهمان خانه ها می شود، این بار از كتاب «خندههای بیصدا»، داستان «من و موجود فضایی» را برای مخاطبان روایت می كند. >2 سال پیش
«شتر خوش باور» در «قصه ظهر جمعه» شنوندگان در برنامه قصه ظهر جمعه با قدم گذاشتن در كوچه باغ قصه كهن از كتاب «كلیله و دمنه» شنونده داستان «شتر خوش باور» می شنوند. >3 سال پیش
قصه جشن تولد در «قصه ظهر جمعه» برنامه «قصه ظهر جمعه» داستانی را از كتاب خنده های بی صدا برای شنوندگان خوانده است. >3 سال پیش
خندههای بیسروصدا قصه ای طنز آمیز از خاطرات نه چندان دور قصه ظهر جمعه با رجوع به كتاب «خندههای بیسروصدا»، داستان طنز آمیزی را از خاطرات مدرسه و زنگ انشا برای مخاطبان بازگو كرده است. >3 سال پیش
دهمین جشنواره عمار با اهدای جایزه به 38 اثر برگزیده، به كار خود پایان داد «وحید جلیلی» رییس شورای سیاستگذاری جشنواره عمار گفت: در دهمین دوره جشنواره عمار از محمدرضا سرشار با اثر «قصه ظهر جمعه» تقدیر شد. >5 سال پیش